شوهر من ،خدا لعنتش کنه بخداا دارم با گریه مینویسم
انشاءالله به زودی زود بره زیر تریلی....
امروز بخاطر ننه عوضیش ،چنان بلاهایی سر من آورد....
رفتیم مراسم ختم یکی از بستگان...تو بیابون میخاست منو ول کنه بره من آبرودارم تا بحال چادر از سرم نیفتاده،قسمش میدادم توروخدااا این کارو نکن ....پیش پسرم که سه سالشه انقد منو تو ماشین زد....
خونوادم طلاق رو مساوی قتل میدونن هرچی میگم بابا این دیوانه س نمیتونم تحملش کنم میگن جدا بشی روزگارتو سیاه میکنیم
ای خااااااک بر سر من که با مدرک دانشگاه دولتی زن این احمق شدم