بچه ها ما یکی ۲ماه پیش عروسیمون بود
بعد از پولامون کم اومد فهمیدیم شوهر خاهرشوهرم برداشته همه دید بودن بعد از اون دیگه شوهر خاهرش با ما حرف نزد گفت باید بیان منت کشی من ماام نرفتیم بعد خاهرشوهرم میگفت شوهرم میگ حق نداری داداشت اینارو شام صدا کنی حرف بزنی
تا اینکه اون یکی خاهرشوهرم شام دعوت کرد امشب خاهرش میگ التماس کارم دعوت کن اونارم دعوت کرد ب شوهرم گفتم باهاش سرد برخورد کن سر من قاطی کرد با من دعوا منم گفتم نمیرم
زنگ زدم خاهرشوهرم گفتم اون یکی خواهرت هست نمیام فردا میام شوهرمم جلو من نمیخاد ب زبون بیاره سوهرخاهرش دزده خلاصه با من دعوا فلان چیکار کنم