2777
2789

بالای صفحه نوشته

 بسم الله ارحمان الرحیم ۴۷۷

بعد یدونه مربع کشیده ۱۶ قسمت کرده تو ۱۵ تاش عدد نوشته ولب اولین مربع خالیه 

فک کنم جاب همین عدد ۴۷۷ بالای برگه ست چون تو اون مربع ها نیومده 

بعد پایینش این متن و نوشته 

عزیمت علیکم یا اصحاب السحو الوسو اس من جنود ابلیس و یا موکلین یهده الحرف بحق هذه الحرف احسرو محمد بن عزیزه به محبت عزیزه بنت صفیه

تو یه پاکت بود روش نوشته بودن تو باد اویزونه بشه بعد با کلی چسب بسته بودنش تو ی پارچه مثل کیسه کرده بودن براش تو اون بود بعد با ی طناب پوسیده تو حیاطمون بسته بودنش اون ته بسته بودن که کسی نمیره اونجا یهو امروز پیداش کردم 😢😢😢


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کسی از دعا و طلسم سر در میاره محمد که نوشته عموی منه مشکلی براش پیش نیاد ؟

گوگل ترنسلیت زدم

فکر کنم برای اینه که عموتون دیگه باهاتون مراوده نکنه نوشتنش

آیا عموتون قبلا باهاتون زیاد رفت و امد میکردن؟ یا اینکه محبت میکردن؟

اگه با این چهارتا عدد مربع و...کاری پیش می‌رفت من کل اعداد مربع دنیا رو می‌نوشتم

بندازش بره 

و واقعا خاک برس اونایی که پول به این شیاد ها میدن

«حسادت، زنگ خطر نیازهای نادیده‌گرفته‌شده‌ی ماست؛ نه گواه بدی ما، نه گواه بدی طرف مقابل، بلکه نشانی از بخش‌هایی درون ما که هنوز صدای کافی نداشتن

کسی از دعا و طلسم سر در میاره محمد که نوشته عموی منه مشکلی براش پیش نیاد ؟


احتمالا کلماتش درست نباشه، ولی هرچیه راجع به محمد پسر عزیزه نوشته شده و مادرش عزیزه دختر صفیه

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

گوگل ترنسلیت زدمفکر کنم برای اینه که عموتون دیگه باهاتون مراوده نکنه نوشتنشآیا عموتون قبلا باهاتون ز ...

عموم با مامان بزرگم قهر کرده بود حتی یک سال هیچ مناسبتی نبومد ببینتش یهو اومد اشتی کرد خودم حس میکنم برای محبت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792