از اول این قضیه رو میگم نگن توهم زدین
من خودم باردارم ماه ششم بارداری ما مستاجریم چهاساله مستاجر همین خونه ایم تا حالا اینجوری نشده بود خونمون .
چندماهی هست انگار خونه جن داره من از ماه سوم بارداری ترسام شروع شد .
سر نماز بودم یکی بلند تو گوشم خندید نمازو ول کردم از بس ترسیدم ماه سوم بارداریم بود شوهرمم صدای خنده رو شنید بیدار شد ولی چون من نترسم گفت خیال کردئ و فلان چون باردار هم بودم
اقا چند وقت پیش هم از اشپزخونه صداهای خش خش میومد الان بقیه شو میزارم
بخاطر کم خونی شاید
لایک کن
منو لایک کنین بیام بخونم دارم بچمو میخوابونم لطفا
چرا با اینکه نوشتی ترسناکه و من میترسم، باز اومدم بخونم و خودم و آزار بدم؟؟ 😅😅😅
صدای خش خش مثل پلاستیک و کیسه برنج انگار یکی تکون میداد
تا چندشب پیش که داداشم بیست ساله شه اومد خونمون جاشو تو اتاق انداختم بخوابه ما تو پذیرایی خوابیده بودیم تیشرت از رو جا لباسی برداشته میشه قشنگ پرت میشه رو داداشم امکان همچین چیزی اصلا وجود نداره چون جالباسی خیلی با داداشم فاصله داشت اقا
لایکم کن
تا دیشب دوباره داداشم اومد فیلم نگاه کردیم قلیون کشیدن فلان بعد جاشو دوباره تو اتاق انداختم کاش نمینداختم. اقا جاهارو انداختم تازه برقارو خاموش کرده بودم داداشم تو گوشی بود یهو وهاپایه ای که پلاستیکی ولی سنگین بود تو اتاق محکم افتاد رو زمین
سوره بقره با صوت بزار ۴۰روز در پنجره ای باز بزار ..سرکه و نمک بزار رو گاز زیرش کم کم کن بخارش پخش بشه تو خونه ..
خونتون منطقه خلوتیه؟
اقا من فک کردم داداشم دستش خورده افتاده داداشمم صدا زدم هوم هوم میکرد زبونش بند اومده بود از ترس یهو به شوهرم گفتم پاشو پاشو محمد جوا نمیده رفتیم برقا رو روشن کردیم نمیتونست حرف بزنه از بس ترسیده بود زبونش بند اومده بود گریه میکرد
سوره بقره خیلی خوبه بزار
