امروز عصری شوهرم زنگ زد گفت من امشب کارم طول میکشه تنها نمون یه وقت بترسی تو خونه ،زنگ بزن یا مامانت اینا بیان پیشت یا تو برو تا من بیام
من زنگ زدم به مامانم گفتم شوهرم ممکنه اخر شب بیاد شام درست کنم میایید پیشم؟گفت نمیدونم و بزار حالا بهت خبر میدم
۱ساعت گذشت هیچ خبری ازش نشد زنگم زدم جوابمو نداد بعد نیم ساعت خودش زنگ زد گفت حالا اگه شوهرت نیومد بگو ساعت ۱۰ اینا میام حتی یه تعارفم نکرد که تو بیا اینجا
منم گفتم میخواستم شام بزارم با خواهرم که مجرده بیایید
گفت نه نمیاییم،اونکه اصلا گفته نمیام ،منم گفتم باشه هرجوری راحتی
تصمیم گرفتم تنها بمونم ،و بهش نگم بیاد ساعت ۱۰ ام