البته بابای بد و دیوونه و مادر عضبیم رو بزارم کنار البته مادرم دلسوزه ولی عصبیه متسفانه ولی پدرم خیلی اشغال بود من یه تایمی بود غلط های اظافه میکردم با پسرای زیادی بودم که خدا یه دفعه ای ترس از زگیل رو انداخت تو سرم ولی خداا داشتم روانی میشدم هی گفتم وای بدبخت شدم زندگیم رفت بدبخت شدم ولی بعدا فهمیدم توهم زدم و اونا جوانه های چشایی بودن و مخاط واژنم هم کاملا عادیه یه سری برجستگی هایی داره خدا میدونه چی کشیدم اینقدر خودمو زدم اینقدر زدم ولی بعدا فهمیدم فقط توهم بوده خدا میخواست اینطوری ادبم کنه دیگه دست هیچکس از این اتو ها ندادم و ادم شدم البته من به صورت کامل نرفتم پاپ اسمیر بدم ولی واسم درس عبرت شد البته هنوزم یه کوچولو استرس رو میگیرم یه ماما بهم گفت هیچی نیست تو توهم زدی ولی من هی تو نی نی سایت تاپیک میخوندم داشتم دیوونه میشدم خیلی کدیون خدا هستم که منو نجات داد ولی من بنده افتضاحی هستم