پسرم با پسرم خالم ، بازی میکردن،
هر دو یک سا و نیمشونه
پسر خالم یهو بچمو هول داد و ... با کله اومد روی زمین و کلییییییی گریه
.. من یهو نا خدا گاه با صدای بلند گفتم اِ ، اِ ، اِ
خالمم دلش برای پسرم سوخت ، اما من هیچی نگفتم ، تاره شوهرم اومده میگه اینا بچه اند خاله اشکالی نداره... بعد خالم به من میگه جای اینکه نگاشون کنی پا میشدی پسرتو میبردی..
منم ناراحت شدم از حرفش 😏
آخه این حرف الان وقتشه؟!!؟؟؟؟؟