یعنی اصلا نمیشه هیچی بهش گفت همه رو برا همه تعریف میکنه...تو همه مسائل زندگیمم دخالت میکنه
پارسال داداشم ازدواج کرد نرفتم مراسماش به دلیل اختلاف و کینه زیادی که ازش داشتم ...حالا کل خواهرای عروسمون و پدر مادرشون هرکدوم پیغام فرستادن که ناراحت شدیم و هی دم به دقیقه میگفتن باید بیاد چرا نمیاد ...منم گفتم به درک که ناراحتین انگار مثلا من بابت مراسمایی که خودمون هزینه کردیم و شرکت نکردم به اونا بدهکارم که برام تعیین تکلیفممیکنن
انقدر بابام رو مخم رفت تا زنگزدم یه عذر خواهی مجبوری کردم ولی اصلا دلم راضی نبود چوو خیلی پرروان سر همه چی بهانه برا قهر و دعوا درست میکنن و همش میگن ناراحت شدیم و رسمای من درآوردی از خودشون در میارن
خلاصه همه مردم میدونن من ساعت چند میخوابم کی بیدار میشم چندتا دندون خراب دارم پرزای رودم چندتاست بابام به همه خبر مبده الانم شاغل شدم ولی بهش نگفتم ..خیلی مسائل دیگه رو هم بهش نمبگم ازین اخلاقش متنفرم هیچ حریم خصوصی ندارم
خانوادم خیلی اجتماعین و من اصلا حوصله مردمو ندارم و این عذابم میده دلم نمیخواد زیر ذره بین بقیه زندکی کنم