هی دلت خوشه خواهر من کورتاژ کرده بودم بااون وضع شام پختم براشون خوردن چریدن خوابیدن صبح پاشدن لحاف تشک خودشونو جمع نکردن رفتن هی هی
من خونه خواهرم حتی مجرد بودم خونه تکونیاشم کردم والان اون میاد خونه من نمیذاره من تکون بخورم خواهر داستانش فرق داره کلا ولی من جای شما باشم کمتر دعوت میکنم بقول بابام میگ ماارزومونه بچه هامون ده بار بیان ما ی بار بریم
شیطونه میگه فقط مامان بابات بگی خواهرتو نگی
کمی کمک میکنن خونه مادرم هم میریم همه مهمونن من صاحبخونه سالهاس همینه خواهرم میاد میشینه من باید ببرم بیارم بشورم چایی دم کنم چایی بیارم ببرم بشورم خشک کنم جابجا کنم بیام
شوهرت البالو میچینه مگه؟
من تازه ازدواج کردم کلا یه بار مهمونی دادم طرف خودم یه بار شوهرم . طبیعیش اینه صاحبخونه خسته اس از صبح غذا پخته میز پذیرایی و شام رو چیده . میوه و شیرینی اماده کرده . جمع کردن میز شام و کشیدن شام و شستن ظرف هایی که تو ماشین جا نمی شه خب با بقیه اس. من با اینکه بار اول بود حتی به خواهرای همسرم نگفتم نه دست نزنید .
ابجی منم عین ابحی توإ
بهش میگم ن سر بارداری اول ن این یکی ی بار نشد زود بیاید حداقل شامی ک خودتون نیخاید بخوریدو درست کنید انقد غر زدم فقط ی ظرف میشورن 😐
