توی مراحل جدایی هستیم ، من خونه پدرمم ، اونم خونه ی پدرش .
رابطه مون فوق سمی بود .
من سعی میکردم همه چی تموم باشم برای همسرم . از لحاظ غذا ، مرتب بودن ، بهداشت ، رسیدگی به خودم ، لباسای قشنگ میپوشیدم ، بیشتر وقتا اسپند یا عود روشن میکردم .
ولی شوهرم سر چیزای بیخودی کتکم میزد و تحقیرم میکرد .
وضع مالی خانوادگیمون تقریبا یکیه ، همیشه میگفت تو منو بخاطر پولم میخوای .
یا معذرت میخوام تو رابطه خودم رو جوری نشون میدادم که تقریبا مشتاقم ، یجوری بعدش نگام میکرد انگار منت سرم گذاشته .
آخرشم از خونه بیرونم کرد . جریانش خیلی طولانی یه .
ولی کلا از درون پوچ شدم ، حس میکنم همه ی مردا عوضین .
همیشه میگم چرا انقدر تلاش کردم و شوهرم قدرمو ندونست؟
هر زنی از اطرافیان منو میبینه طعنه میزنن میگن سیاست نداشتی!
آخه متوجه نیستم ، سیاست در برابر شوهری که ساعت ۲ شب میندازتت تو کوچه ، چیه؟