بچه ها ما رفتیم شمال قبلش همسرم گفت فعلا به خانوادت چیزی نگو منم نگفتم تا رفتیم اونجا یکی دو روز گذشت به مادرم گفتم که نیستم خونه بعد که همسرم گفت که گفتی به خانوادت گفتم اره ، داد و بیداد کرد که من گفتم نگو تو رفتی گفتی ،منم با ارامش گفتم گفتی که فعلا نگو بعدش ببخشید اگه گفتم چرا نگم خانوادمن چرا فک کنن تو منو جایی نمیبری ، یکم اروم شد بعد رفتیم خونمون بابام پرسید ماشینتون چی شد قبلا من رفتم طلاهامو ازشون گرفتم گفتم میخوایم ثبت نام کنیم دیگه چیزی نگفته بودم ، اینو که شوهرم شنید فک کرده من همه چیو میرم میگم اخلاقش باهام بد شد همونجا گفت جاسوس میری همه خبرارو میدی من دیگه چیزی بهت نمیگم ، بنظرتون چیکار کنم نمیتونمم بی تفاوت باشم براشم توضیح دادم ولی تو مغزش نمیره