کلا خیلی وقته باهاش مشکل دارم
شبا اگه توی اتاق خودم تنها بخوابم قطعا بین ساعت ۱ تا ۳ از خواب بیدار میشم با یه حالت ترس و هیچوقت نشده من توی اتاقم بخوابم و وسطش بیدار نشم.... ولی مثلا اگه توی هال بخوابم اصلااا اینجوری نمیشه....یادمه خواهرزاده هامم وقتی بچه بودن گاهی میاوردن پیشم میخواستم بخوابونمشون اصلا تو اتاق من آروم نمیگرفتن و ناله میکردن تا میاوردمشون بیرون میخوابیدن...
الان چندوقته کلا شبا توی هال میخوابم بعد شبا که همه میخوابن بازمهمون حدود ساعتای ۱ به بعد یهو یه صدای حرف زدن که خیلی بلنده ولی من متوجه زبونش نمیشم در حدود مثلا یه کلمه میشنوم
یا چند شب پیش بختک روم افتاد اما نه حالت عادی!اینجوری بود که اول با یه حس بد از خواب پا شدم بعد چند دقیقه که داشت چشمام گرم میشد احساس کردم یکی داره پامو تکون میده و میخنده! چشمامو باز کردم ولی نه میتونستم حرف بزنم و نه بدنمو تکون بدم فقط تونستم حضور یه دختر بچه رو پایین پاهام حس کنم که میخنده و پامو تکون میده
در واقع پام تکون نمیخورد ولی من حسش میکردم کاملا... خیلییی وحشتناک بودددد چون نه میتونستم جیغ بزنم نه هيچی
امشبم وقتی همه خواب بودن صدای ورق زدن کتاب شنیدم از اتاقم و دوباره اون حس سنگینی
صبحم با یه حالت ترس بیدار شدم تا رفتماشپزخونه یه لیوان بردارم در عین تعجب لیوان خارجی ای که تا حالا ۷۰۰ بار از دستم افتاده بود و آخ نگفته بود از فاصله کم افتاد تو سینک و پودر شد🫠
دیگه بریدم نمیدونم چیکار کنم؟این چندوقت حتی تمرکز و انرژی لازم واسه درس خوندنمم از دست دادم