بچه ها خواهر زاده من ۷سالشه عصرها می‌ره کلاس قرآن میگه من چند دافعه ای میشد از بستنی فروش بستنی رایگان می‌گرفتم میگه یه آقایی هست با ریش و سبیل و دفعه آخری که بهش بستنی میده بهش میگه عمو بیا لباتو بزار رو لبم لبای همو بوس کنیم تنم می‌لرزه بچه ها بنظرتون چیکار کنیم ؟
بهش یاد میدادین از بیگانه چیزی نگیره
بزرگه بچه ۲ساله نیست
آموزش پذیره
طرف ما دیگه بچه هفت ساله تنها جایی نمیره
مراقب باشین دیگه اموزش بدین بترسونین
چ مادر پدرش بیخیالن خب تنها میفرستن
پسر برادر شوهرم تو روز روشن ب پسر خاهر شوهر تجاوز کرده بود کامل نبود ولی بالاخره دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
