بزار انقد زر بزنن تا خسته شن
منم کلاس هشتم بودم یه دوستی داشتیم خدا شاهده اصن قیافه قشنگی نداشت عوصش تا دلت بخواد اعتناد بنفس و رو داشت
من اونموقع سبزه یودم
اون سفید بودم
چشمای ریز و نزدیک به هم
دماع قوزدار
صورت گنده،
شکمش دو متر جلوتر از خودش بود ولی چون سفید بود دائما به من تیکه مینداخت
منم اونموقع بی زبون بودم نمیتونستم خوب جواب بدم
من چشمام قهوه ای ، ابروهای پرپشت ، دماع قلمی و بدون قوز ، صورت گرد ، سبزه
اون زمان خیلیی ناراحت میشدم
هرروز ماسکای مختلف امتحان میکردم تا سفید بشم خیلیی ناراحت بودم از اون مسئله
ولی رفته رفته باهاش کنار اومدم و الان واقعا عاشق رنگ پوستم
هیم مشکلی باهاش ندارم