داستانش مفصله ولی یک ماه پیش مادر شوهرم(خاله)آزمون خواست که برادرشوهر بیاد پیش شوهرم کار کنه و چون همسرم داداشش رو میشناسه اهل کار نیست و یک ماه برده سرکار و پسره دلش نمیخواد کار کنه و خاله ام بخاطر راحتی خودش میخواد پسرش دو بفرسته سرکار . الان امشب دخترم زنگ زد به مادر بزرگش و گفته سلام مامانی حالتون خوبه وعمومی عمه خوبن اونم برگشته گفته مردیم زنگ نزن نمیخوام جواب بدم الان دخترم ناراحته و میگه چرا مامانی اینجوری گفته