چهارماه از عروسیم میگذره و هنوز این ناراحتی از دلم نمیرخ
قضیه اش هم ابنه ک شوهرم بخاطز اختلافاتی ک بینشون با پدرم پیش اومد رفت و آمد نمبکرد خونمون
وقتیمبا خانوادش اومدن خونمون برای صحبت عروسی بابام کلی حرف بارش کرد
اخرشم بابام عروسیم نیومد
هنوزم خونم نیومده
الان سوهرم با فامیل و بقیه خانواده اوکیه و میریم خونشون ولی بابام نه
البنه هنوزم حتی بابامم نیست نمباد خونه مادرم اینا
من خودم میرم
ولی خب خانوادم میان خونم