یکی از دوستان من البته اون عقد نکرده بود نامزد بود و نامزدیش رو به هم زده بود اما هنوز دلش پیش نامزدش بود بعد از چند ماه احساس پشیمونی میکرد و گریه میکرد و میگفت خیلی اشتباه کردم من بهش گفتم باید ببینی اون هنوز دلش پیش تو هست یا نه و یه سیم کارت دیگه خریدیم و با اون سیم کارت بهش پیام دادیم که البته اون مغازهدار بود و بهش گفتیم شمارتو از مغازه دارای دور و بر گرفتیم و بهش پیام دادیم و گفتم که میخوام باهات دوست بشم و خیلی از تو خوشم اومده و فلان که طرف گفت تو کی هستی من تا نشناسم با کسی تو رابطه نمیرم...خلاصه بهش گفتم من میام عمو ببینیم اما اول بگو آیا کسی هست دوسش داشته باشی اگر شخصی هست، بگو تا من بیخود وقتمو تلف نکنم
اونم گفت لیلا ممیدونم تویی و میخوای منو امتحان کنید
و ادامه داد من هنوز بفکرتم لیلا ، اگر بهتر پیشنهاد صیغه دادم واسه این بود که میخواستم مال من باشی و.......
متاسفانه اسم دوستم لیلا نبود
دوستم تکلیفش با خودش معلوم شد و بعدها ازدواج کرد