تازه کلاس زبانم تموم شده بود سرچهارراه دیدمش گفت میشه چند دقیقه باهاتون صحبت کنم گفتم عجله دارم رفتم
جلوتر باز دیدم یهو اومده کنارم وایساده میگه یه فرصت میشه بدین میدونم دوشنبه پنجشنبه میاین کلاس اینجا قصد بدی ندارم
اقا باز رفتم سر ایستگاه اتوبوس دیدم اومده همونجا
خقیقتا از استرس الانه که سکته کنم