۱۰۰ کلمه ۹۹ درصدش فوشه بلد نیس حرف بزنه میخای بهش چیزی بگی با فوش جواب میده یه فوشای به مامانم میده ...زبونم به گفتنش نمیره
صب دخترمو هعییییی اذیت میکنه از وقتی اومدیم یه کاری میکرد دخترمم جیغ میزدم من چند بار گفتم نکن نکن گوش نداد آخرش داد زدم گفتم چته چرا بچه رو اذیت میکنی برگشت هر چی از دهنش در میومد گف منم گفتم من از این به بعد گوه میخورم میام اینجا بعد مامانم هعی میگه پاشو برو از دلش در بیار انگار من مقصرم من به مامانم گفتم نتونستید یه بچه رو بزرگ کنید مثلا فک میکنید این ادمه این بزرگم بشه هیچ ...نمیشه همین الانش داره کتکت میزنه بعد تو میری ازش معذرت میخوای هر چیییی بشه حقته الانم منتظرم شوهرم بیاد برم اگه من یبار دیگه پامو اینجا گذاشتم انقددددد خوبی کن بهش بعد بیاد برینه بت میومدم اینجا خوراکی میخواست میرفتم میخریدم شیرینی میخواست میخریدم میوه میخواست میخریدم پول میخواست میدادم تازگیا یاد گرفته شوهرم چند بار پیشش پول واریز کرده بم ،برگشته میگه پولو نصف نصفیم نصفش برا تو نصفش برا من یا میخواستم بدلیجات بفروشم نصف پولمو بالا میکشید هر بار میومدیم خونشون دست پر میومدیم ...
خلاصه خیلیییی دلم شکست من داداشم از من بزرگتره یبار بهش نگفتم بالا چشت ابروعه این ریده به اعتماد به نفس من ریده به اعصاب و روانم.
مامانم و ابجیم میخاد پولشون تموم شه انگار معتبر بانکم ازم پول میخوان