دیشب دو ساعت گفتم چای مون رو ببریم بیرون بخوریم تاکه قبول کرد تا من خودمو حاضر کنم به باباش زنگ زده بود اونم اومد تو پارک قشنگ نشستن هردوشون چای هاشونو خوردن تازه بچه برادر زادشم باباش اورده بود شوهرم انداخت گردن من ببر با ماشین بچرخونش
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
والا بیشعور من دو استکان برده بودم باباش از خونه اومد تااخر نشسن پای چای خوردن مگه من آدم نیستم تازه بچه مردمم انداخت گردن من که دوست داره سوار ماشین شه
مردها اخلاقشون اینه ک با خانواده خودشون خوشن باید جوری که به تو و خانواده اش فشار نیاد بگی خط قرمز ه ...
عزیزم این دیگه زیادی اخلاقش اینه من دو ساعت گفتم تا راضی شد بعدش رفته بود زنگ زده بود به باباو مامانش که خونه داداشش خونشون بودن که شوهر من باهاشون قهرع بعد شوهرم اصرار کرده بود خب بابام بیاد بچه رو هم بیاره
با عصبانیت نگو خب بعدها وقتی حالتون باهم خوبه بگو راستی اون روز دوست داشتم دونفری باشیم و اینا چهارت ...
ن انگار نفهمه خب وقتی اونا مهمون داشتن واجب بود شوهرم اصرارکنه که حداقل باباش بیاد مگه کجا بودیم پارکه بغل خونه اونا بودن اونو میشوند آورد تااخرش باهم نشستن پای چای خوردن بچه رو هم انداخت به من که ببر با ماشین بگردونش دوست داره دور بزنه