من متاهلم بچهام دارم خواستم برا کنکور بخونم با اینکه خیلی تنبلیم میشه
خیلی تنبلیم میشه درس بخونم سعی میکنم یه چیزایی بخونم ولی الان که اومدم خونه بابام شوهرم رفت مسافرت سعی کردم یه چیزایی بخونم وقتی که بچهام با آبجی اینا بازی میکنه ساعت ۹ بیدار شدم مامانم دید من بیدار شدم بعد مثلاً عصبی شد چون انتظار داشت چون بیدار شدم کارهای خونه را انجام بدم بعد هی سرم غر میزنه که چرا بیدار شدم ولی کارهای خونه رو انجام ندادم خدایش من چطور برسم بخونم با این انتظارش