از ساعت هشت خاموشی زده که بخوابیم میگم خستمه ولی خوابم نمیاد. پریودم درد زیاد.دارم دمنوش هم خوردم باید بیهوش بشم که خوابم ببره کنارش خوابیدم بغلش کردم گفت برو اونطرف تز الان میافتم آمدم اینطرف تر کمرم گذاشتم زمین که بخوابم وایساده داد زدن چرا قهر میکنی چرا قهر میکنی میگم قهر نکردم میخوایم این مدلی بخوابم میگه نه قهر کردی میگم داد نزن بابات تنهاست میترسه میگه چی شده باز داد میزنه منم بلند شدم که برم تو سالن بخوابم دستمو محکم کشیده میگه به زور باید اینجا بخوابی