والا شوهر من سنتی اومد خواستگاری همون اول تو خواستگاری ازش حس ارامش گرفتم بعد اون دو ماهی هی میومد صحبت میکردیم تو اون زمان حس کردم مهرش افتاده به دلم بعد که نامزد کردیم نمیدونم کجا بود عاشق شدم البته شوهرم که تو همون خواستگاری عاشق شد چون رفتیم تو اتاق اسم بچه هاشم انتخاب کرد و اومد بیرون بلند به همه گفت مارو برای هم ساختن و فلان😂
الانم 8سالهعاشقانه داریم زندگی میکنیم و تحمل یه روز دوری همو نداریم حاصل عشقمونم یه پسر 5 ساله است
بگذار مسخره کنند چادرت را .سیاه بودنش را. چهره بدون آرایشت را.می ارزد به یک لبخند مهدی فاطمه(عج)🥲
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم همین فکرو می کردم اما خدا نشونم داد هیچم اینجوری نیست ثانیه ای که همسرم وارد خونه شدم من داشتم ا ...
خب شما عاشقش شدی همون لحظه من منظورم ازدواجایی هست که مثلا دختره چون پسر خانوادش خوبه پولدار قبولش میکنه یا پسره چون خانم شاغله میره خواستگاریش این مدلارو میگم
یه اگزیستانسیالیست مست میکنه میگه وای چقد هستم من.