دیگه خسته شدم بریدم
آخه مگه یه زن چقدر توان داره از همه طرف تحتفشارم
همیشه سعی کردم با مشکلاتم کنار بیام به روی خودم نیارم و حامی دیگران باشم و تو دوست آشنا همه میدونم من دلسوز و نامی
ولی بریدم دیگه دارم با اشک خون مینویسم
از یه طرف خرج پسرم مونده پای خودم
ازدواجم بد شانسی اوردم و خونه بابام
مغازه زدیم با داداشم
داداشم گفت سود برام نداره ول کرد رفت تو اوضاع گرونی
همه مشکلاتش پای منه
اجاره مغازه یهو از ده تومن کرد ۱۷ تومن
هر روز میرممغازه
حتی وقت نمیکنم یه ناهار درست حسابی برا بچم درست کنم
دیروز مامانم اشکنه درست کرده
پری روزم کتلت به بچم یه دونه داده
الان فرستادمش مدرسه با نون خشک و پنیر