من قبل این شوهرم یه نامزد داشتم ک یک هفته مونده ب عروسیم طلاق گرفتم
همه کارای عروسیم کرده بودیم ولی ب هم زدم
خیلی بدی در حقم کرد .بی احساس بود بد دل شکاک مردسالار .حرف حرف خودش بود همش
میگفت بعد عروسی دیگه رنگ فامیلاتو نمیبینی حتی داداشات
زنداداششم یه جور دیگه عذابم داد هی قربون صدقه نامزدم میرفت هی میچسبید بهش.میگفت این همه زندگی منه و این چرت پرتا
تا اینکه یهو زدم ب سیم اخر و پامو کردم تو یه کفش ک من باید طلاق بگیرم ..هرکاری کردم طلاق نداد .و یه داستان سه ماهه ای داشتم ک ب زووور طلاقمو گرفتم
چون هرجور فکرشو میکردم میتونستم ادامه بدم
من طلاقمو گرفتم عرض یکسال ببین چ اتفاقایی براش افتاد
تصادف کرد له شد
باباش مرد
ماشین دوستشو گرفت ک بره دکتر چون همچنان درگیر تصادف قبلیش بود یهو تصادف کرد و ماشین مردم نابود شد و خسارت گرفت ازش .خودشم باز له شد
اون زنداداشش سه تا بچه سقط کرد اخرش یه بچه ب دنیا اورد دوماهش بود ک مرد ..الانم بچه دار نمیشه دکتر گفته اصلا باردار نشو
و خیلی اتفاقای دیگه ک من ازش بیخیرم
چون خودش عید امسال بعد از 16سال بهم زنگ زد و ازم حلالیت طلبید گفتش من از روزی ک طلاقت دادم یه روز خوش ندیدم توروخدا حلالم کن ..گفتم من همون سالها حلالت کردم و اصلا بهت فکر نمیکنم ..
گفتش تو شاید حلالم کرده باشی ولی خدای تو زندگیمو نابود کرد .اینو همه فامیل هر روز بهم میگن