امروز یه مهمون اومده بود خونمون من ۶ ماهع نامزد کردم و شیر بهام ۳۰۰ میلیونه مادر شوهرم گفت کمش کنید من ۴ ماهه میدم ولی نکرد اینکارو و الان ۶ ماه میگذره بعد مهمونمون گفت من برا عروسم ۲۵۰ میلیون دادم مامانم گفت عروس شما با خانوادش دستش یکی بود و دختر من نیست منم داد زدم گفتم مگه چیکار کردم بعد که مهمونم رفت مامانم پاشد به بابام گفتم هر شب که نامزدش میاد دیدنش میان نامزد باشی بغل کشی بابام عصبی شد داد زد گفت من دیگه نمیزارم همو ببینید چشم منو میشناسید الان نامزدم گفت بیا در باز کن من گفتم نمیشه نمیتونم گفت چرا مگه بابات قهر کرده؟ منم گفتم نه بعدا بهت توضیح میدم الان موندم چی بگم
واقعیتو بگو بذار حل بشه مشکلات
کدوم شهری که هنوز شیربها سگیرن
شیربها دیگه چیه
بعد مگه پیش مادرت همو بغل میکردین
الان چه وقت اومدنه
بگو بابام دوست نداره تو دوران نامزدی بیای خونمون کلا رسم نداریم و خوب نیس
جالب بود شیربها میگیرید، از مشاور بپرسید اینطوری بهتر راهنمایی میشی چون اول زندگی هست باز حرفی و چیزی پیش نیاد که کینه بشه خوب نیست
من که نفهمیدم چی گفتی! فقط حس کردم یه سری خل بازیه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
