موقع زایمانم شوهرم می کفت برو خونه ی مامانت بمون می دونم ننه اش یادش داده بود
حالا من 4 روز پیش بیمارستان بودم پیش بچه ام 4روز خونه ی خودم
منتها چپن قوم شوهر بیچاره ام کردن هی میومدن مزاحم استراحت میشدند منم گورمو گم کردم اومدم خونه ی بابام
شامپو و ناهار نمیومد ها منتها بدون زنگ میومدن اعصابم خرد میشد