مال من بابا و ننش و خودش اومدن گفتن دخترتون میدید من بابام گفت اره پرسیدن زن پسرم میشی گفتم اره😂بخدا همین بعدشم شب فوتبال بود ادامه خواستگاریمو فوتبال دیدیم اقوامم نیستیم
ارتباط با این جماعت، مغزی از جنس اهن نه بلکه فولاد میخواهد، شنیدن افکار و دغدغههایشان حوصله فرا زمینی میخواهد، همراه شدن در گفتگو هایشان آدمی با حوصله و زبانی پر حرف میخواهد .. که من هیچ کدام را ندارم در واقع هیچ نقطه اشتراکی در من پیدا نیست که من را به آدمیان روزگار وصل کند.
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
من خیلی تباه بودم همینجور بخدا پیشرفت بابام فوتبال شروع رفت شلوار رسمیشو عوض کرد کردی پوشید داماد درخواست بالش کرد دراز بکشه مادرا ت اشپزخوته غیبت 😑😑حس میکنم فاجعه بود تازه بابام به باباش گفت زیر شلواری میخوای بپوشی ولی بله برونمون اینجور نبود رسمی تر بود شهرمون کوچیکه همه همو میشناسن
گر نگهدار من آن است که خود میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد....! دوتا دوست خوشملیم که کاربری دست هر دوتامونه جهت جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم میگم که مودی نیستمممممم و بخاطر همین تاپیکا کلا باهم فرق دارن🤣🤣🤣 اگه استارتر نیستی و نظرتو درباره کامتنم میخوای بد بگی و بهم بی احترامی کنی اصلا روم ریپلای نزن چون یا جوابتو نمیدم یا یه جوری میدم که خودت خجالت زده بشی که چرا باهام بد حرف زدی ... دیگهههههه یه دختر پرانرژی در فضای مجازیم و در عین حال بسیار جدی که اگه تو دنیای واقعی ببینیم اصلا باورت نمیشه😂😂😂 . در آخر بهترین ورژن خودمم❤
من و همسرم چند سال دوست بودیم و خانواده ها رو بسختی راضی کرده بودیم اومدن خواستگاری بابام گفت اینا همه حرفها رو زدن ما اومدیم با هم آشنا بشیم مامانش گفت میخواین برید صحبت کنید گفتم نه قبلا همه صحبتهامون رو کردیم حتی درباره مهریه و جهیزیه هم توافق کرده بودیم... دیگه همین شیرینی خوردیم و تمام شد... از خوشحالی داشتم پس می افتادم