خیلی حس بدی، من اگر برگردم به عقب خونه میگیرم برای خودم
نه نمیتونم
امشبم این دوستم خیلی یهویی بد حرف زد کلا تو دلم خالی شد خیلی بد
هر کدوم برا یه شهری هستن ، هرکدوم یه فرهنگ مختلف دارن
هرکس یه لهجه و زبون متفاوتی دازه
خیلی سخته خیلی
باز الان بهم گفت نیخوای برو امور خابگاه بگو عوض کنن اتاقتو
خیلی حرفش تلخه
کلا ادم سردی هست خیلی اذیت شدم
وقتتو بیشتر تو دانشگاه کتابخونه لابی دانشکده سلف نمازخونه تفریح بیرون بگذرون برا خواب برو اتاق
ببین خابگاه مث چسب میمونه بری توش دلت نمیخاد بری بیرون دیگ، ولی بدون ک همین چند ساله که قراره کلی وقت بگذرونی و با دخترا بری مسخره بازی یا وقت داری تو کتاب خونه درس بخونی و کلا شهر مقصد رو بگرد و لذت ببر مهم نیست هم اتاقیت کیه، مهم اینه که بتونی شب رو تا صبح مسالمت امیز سر کنی.بعدشم عوض کردن اتاق سخته . یکی ازون اتاق مگر اینکه بره و دوستت بیاد پیشت. تو مراسمات خوابگاه شرکت کن. باشگاه خوابگاه استفاده کن. دوست جدید پیدا کن
دقیقا حالتو می فهمم منم بیست ویک سال پیش یه شب بارونی بخاطر رفتاربد هم اتاقیم تاصبح گریه کردم داشتم خفه می شدم تاصبح باکاپشن تو حیاط زیر بارون نشستم اما کم کم عادت کردم وفهمیدم آرامش و راحتیمو به وجود کسی وابسته ندونم و اینکه باید بتونم باافراد مختلف باسلیقه های مختلف کناربیام نه اینکه دربرابرشون موضع بگیرم وخودمو اذیت کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
