به خودم که آمد دیدم مشکلاتم بیشتر بخاطر این چیزا بود
دیدم خانواده همسری دارم تا دلتون بخواد پرتوقع،مثلا از عروس توقع دارن کلی براشون خرج کنه ،بعد مسائلی که براشون مهم بودنند از من همسرم قایم میگردنند ،من اصلان برام مهم نبود اما همسرم از بیرون میشنید ناراحت میشد،یا خودش میگفت چرا من باید ازغریبه بشنوم ))(متوجه شدن کنارخانواده همسر نباید خودتو کم ببینی دوم نباید اصلان بزاری هرحرفی کنارت زده بشه ،نباید زیاد زنگ بهشون بزنی ،نباید مخصوصا جاری نباید زیاد ازحد رو بدی واصلاح اونو مثل خواهر نگاه کنی ،من بارها برام پیش آمد مشکلی داشتم اونا شنیدن به جای ایکنه کنار پسرشون باشن اونو تشویق میکردن که منو طلاق بده ،من در تعجبم آخه اینایی که اینجوری بودنند کلان زن نمیگرفتند براپسرشون،بعد ادمای سمی من شامل اینا
با خانواده همسر فقط در حد احترام صمیمی نشدن ،قطع ارتباط کار درستی نیست ،بعد تاثیرشو میزاره
با کسایی که دوست بودی و جلوی روت از نقطه ضعف جلوی همسرت استفاده کردن دوبار شانس نده
باکسایی که فهمیدی خیلی وابسته شدی اما اونا میدونن چقد براشون مهمی از قصد ازت فاصله میگیرن رهاشون کن من خیلی سختی کشیدم قطع ارتباط نه ،کلی کتاب خوندم کلی روتین ،کلی برنامه
همیشه یک راه توی ارتباطتت بزار که اگه مدتی فاصله انداختی وباهش کنار آمدی که طرف توی جمع دیدی سلام بکنی سر سنگین،به نظرم وقتی قهرکنی با طرف ،داری اونو بزرگ میکنی
از همون روشی که آدمارو بزرگ کردن کوچیک کنین مثلا 🥃🥃این دوتا لیوان نگاه کن،هردو اندازه همن ،شما با بزرگتر دیدن وخوب دیدن طرف مقابل اون یکی لیوان هم زیباتر،هم بزرگتر ،وهم قشنگ تر ،میبینید، پس از همونجایی که اون لیوان زیباتر دیدید کوچیکش کنید تنه با توهین،بلکه آرام آرام بخودتون تو خلوت حرف بزنید که اونم یه فرد عادیه کم کم انو یه فرد عادی مبینید