من نامزدم
خواهرمم ازدواج کرده ده سال پیش .همسر من کارمنده اما توی روستا زندگی کرده خانواده اشم به شدت ادمای خوبین حتی یه ناراحتی نداریم ازشون در حالی که خانواده شوهرخواهرم خون به جیگر ما کردن حتی من پشت کنکور موندم طعنه این روهم حتی زدن بهش
یه اختلافی توی نامزدی بین ما پیش اومد که حل شد
البته که اگه اجیم اینجا نبود انقدر موضوع حاد نمی شد
اجیم دائممممم در گوشم میگه نامزدت فردا فلانت می کنه ، بهمانت می کنه دلمو پاک سرد کرده از زندگیم
البته بگم خودش و شوهرش از همون موقع که فهمیدن خواستگار منه شروع کردن
به خدا اصلا نمیشناختنش و ندیده بودنش ولی از نامزد من بدشون میومد به خدا فردای خواستگاری حتی شوهر خواهرم می گفت خانواده ی من و اون خدا و خرمان یعنی ما خیلی برتریم از داماد جدیدتون
من هی مراعات کردم چیزی نگفتم اما دیشب من و خواهرم داشتیم درباره پدر و مادرمون صحبت می کردیم که یهو وسط حرفش پریده میگه شوهر توام یکیه لنگه بابا(بابا و مامانم دعواشون شده بود مقصر بابام بود) منم دیگه ناراحت شدم گفتم الان تو با اون چی کار داری
اجیمم ناراحت شد که من دلم برات سوخته من خرم اگه دیگه بهت بگم و خانواده شوهر تو اصلا بلد نیستن با زن رفتار کنن حالا به خدا خواهرم خانواده نامزد منو سه بار دیده کلا اونم توی جشن های ما اصلا خونشونم نیومدن تا الان درحالی که من یه صبحونه خونه پدرشوهر اجیم بودم جلوی من ده تا فحش داد به زنش و توقع دارن زنشون حتی جورابشونم دربیاره
منم اینارو به خواهرم گفتم. گفتم بر چه اساسی میگی اینو؟ تو پدر شوهر خودت اینجوریه بعد مال من بلد نیستن با زن رفتار کنن؟
بعد میگه یعنی تو اون چوپون فلان شده رو به پدرشوهر من ترجیح میدی؟
حالا نسبت پدرشوهر من به ما نزدیک تره😑
دیگه خیلی عصبانی شدم گفتم هرچی من حرمت نگه می دارم تو اصلا فایده نداری
من تا الان اسم شوهر تورو اوردم؟
به خودم این اجازه رو دادم؟
حالا اون با من قهره
حقیقتا خیلی دلم از خواهرم سیاه شده به حرمت منم که شده با احترام یکم درباره شوهر من و خانوادش بگه
چه دشمنی داره باهاشون؟
من از اول نامزدیم حرفاشون رو تحمل کردم دیگه حس کردم باعث شده خواهر من حد و حدود خودشو ندونه دیگه
دوران عقدمو زهرمارم کرده
انقدر در گوشم گفته شوهرت فلانه بهمانه به خدا شب و روز خواب و خوراکو ازم گرفته انقدر تردید توی دلم اورده
گفتم منو از الان دیوونه کن برای اینکه شایددد چیزایی که تو از شوهر من حدس می زنی درست باشن
حداقل بذار هر موقع دیدم بده اوقاتم تلخ بشه
به نظرتون کار درستی کردم؟