از پارسال قرار بود خونرو بسازیم هی نشد گفتیم عید عیدم نشد
گفتیم تابستونم اونم نشد
حالا شروع کردیم
۳هفتس سر نقشه با شوهرم بحث میکنیم ببین نکه بگم بدم میاد خوشم میاد ازش ولی
اینگار دیگه حسی بهش ندارم اصلا دیگه ذوقی ندارم که کابینتم چطوری باشه
سرامیک چی بزنم پله هارو چطوری بزنیم
از طرفیم شوهرم میگه باشه هرچی تو بگی فرداش میگه بنظرت این کارو بکنیم
باز برمیگردیم سر خونه ی اول من تو ذهنمبا همچی کنار میام باز یچیز دیگه میاره وسط
خیلی بد شده همچی
کاش زود حداقل یه مقداریش بره بالا که مطمئن بشم حس میکنم شوهرم نقشرو دست کاری میکنه دیروز گفتم من اصلا نمیام داخل اون خونه هرکاری میکنی بکن
بجای حس خوب همش ناراحتیه