2777
2789

خونه جنگل هم باشه غرغر میکنه ولی کمک میکنه باهم تمیز کنیم ولی بشدت از خانواده اش میترسه نمیتونه در برابر خانواده اش از من دفاع کنه مبادا دعواش کنن

اگه پول داشته باشه سرشو هرجا بگیرم همون میره ولی اگه پول نداشته باشه تولدمم هیچی نمیخره

منو همیشه به خانواده اش فروخته ولی با زبونش میگه من الویتم تویی در حالی که اینطور نیست

الان گوشی ایفون بخوام میخره نکه پول داشته باشه بلکه با اولین پول که دستش بیاد میخره انگار که اون فقط پول درمیاره خرج کردنش با منه

این اوایل پیش خانواده ام باهام دعوا راه میندازه مراعات نمیکنه

خانواده حمایت گری ندارم اگه جدا بشم 

ماشین به نام من زده خونه هم قراره بزنه هرچی طلا هم بخره فاکتور به اسم منه 

ولی از من میگذره از برادر و خواهرش نمیگذره

کلی نکات مثبت و منفی دیگه داره 

نظرتون چیه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

داداش واقعا فکر کردی راهکارت طلاقه ؟

اسی جدی داری به طلاق فکر میکنی الان ؟؟؟؟؟؟؟

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

همیشه عاصی شاکی طلبکار کمالگرا

عمری ک اجل در عقبش می‌تازد هرکس که غم و غصه خورد می‌بازد پس غصه و اندوه چرا ای عاقل دنیا ب دمی دنیا کار تو را میسازد & زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست &هرکسی را محرم اسرار و تنهایی ندان سایه همراه تو می‌آید ولی همراه نیست.&گوش خر کوتاه کردی اسب شد آیا مگر؟جان من ذاتیست بعضی ویژگی های بشر

برید تراپی حلش کنید 

یا خودت سعی کن حلشون کنی 

بشین باهاش اروم صحبت کن 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

بنظرم شوهرت کمبود اعتمادبنفست داره باید همش ازش تعریف کنی اقتداربدی تابه تعادل برسه

عزیزان نی نی سایتی لطفا مادرانی که بالای 30 سال هستند توتاپیکهای من شرکت کنن. نیاز به راهنمایی ونظرمجردها وبچه مدرسه ای هاندارم ضمنا توی تاپیکی که درموردش تجربه دارید برید راهنمایی کنید واگر تجربه ندارید نظراتتون رو برای خودتون نگه دارید ما بهش احتیاج نداریم.

داداش واقعا فکر کردی راهکارت طلاقه ؟اسی جدی داری به طلاق فکر میکنی الان ؟؟؟؟؟؟؟

به مرگ فکر میکنم بمونم روحم میمیره برم خانواده حمایتگر ندارم طرف پسر مردم میگیرن

فعلاباهاش بساز.وقتی خونه زدبنامت یه کم طلا و..بعد شوتش کن خونه ی ننه ش

چرااااا؟؟؟؟

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

رفیق

همسرشما | 22 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز