♨️ #سی_ثانیه_نهجالبلاغه
(قسمت صد و بیست و یکم)
خطبه «۱۰۱»:
«ای مردم! دشمنی و مخالفتِ با من، شما را گرفتار خطا و گناه نکند، و نافرمانی از سخنم، سبب نشود که به هواهای نفسانی تن دهید (کینه، لجاجت و حسادت، مانع از آن نشود که واقعیت را انکار کنید )؛ و وقتی سخنانم را میشنوید، با حالتِ انکار، به یکدیگر نگاه نکنید. قسم به آن کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید! آنچه به شما خبر میدهم، از پیامبر (ص) است (سخنان من نه از روی حدس و گمان است و نه از قبیلِ پیشگوییِ کاهنان؛ بلکه حقیقتی است از جانب پیغمبر). نه کسی که این حقیقت را به من رسانده، دروغ گفته و نه کسی که آن را شنیده، جاهل بوده است (که نتواند سخنان رسول خدا را حفظ کند). گویا میبینم، فردی بسیار گمراه و گمراهکننده (معاویه)، که بر اهل شام چیره شده است، همانند حیوانات بر آنان فریاد میزند و تا آنجا پیشروی میکند که پرچمهایش را در اطرافِ کوفه نصب مینماید. زمانی که او دهان باز میکند و طغیانش اوج میگیرد، جای پایش در زمین محکم میشود و «فتنه» به نهایت خود رسیده، و همچون هیولایی فرزند خود را میبلعد (آتشِ این فتنه، حتی دامنِ هوادارانش را نیز میگیرد)، و موجهایِ جنگ به حرکت درمیآید، (در این هنگام است که) روزگار، با چهرهای عبوس نمایان میشود، و شبها، پرده از مشقتها و دردها برمیدارد. وقتی، محصولی که آن ظالم کاشته است، به مرحله دِرُو میرسد، برای برداشتِ محصولِ خود قیام میکند؛ و برقِ شمشیرش میدرخشد. آنگاه پرچمهایِ فتنههایِ پیچیده، در برابر او برافراشته میشوند و دشمنانش، همچون شبِ تار، یا دریایِ متلاطم بر او هجوم میآورند (مدت حکومت آنان طولانی نخواهد بود و این ستمگران، سود چندانی از اعمال خود نخواهند برد، و بهزودی پرچمهایِ «بنیعباس» برافراشته شده و از هر سو آنان را دربرخواهند گرفت). چه طوفانهای سهمگینی که شهر کوفه را درمینوردد!! و چه تندبادهایی از آن میگذرد!! به زودی گروههای مختلف، دست به گریبان یکدیگر خواهند شد؛ کسانی که ایستادهاند درو میشوند (فرماندهان، امیران و جنگجویانِ آنها کشته میشوند)، و آنها که به زمین افتادهاند، لگدکوب خواهند شد (اسیران آنها نیز به قتل میرسند).»