2777
2789

صبحم تاپیک زدم 

صاب کارم متاهله از منم ده سال بزرگ تره 

راستش ما باهاشون خانوادگی در رفت و آمدیم مامانم خیلی به خودش و خانمش اعتماد داره 

دو سال پیش یه بار اومد جلو صورتم رو بوسید منم اصلا حواسم نبود خیلی ناغافل بود و خیلی خجالت کشیدم خودش باید فهمیده باشه ناراحت شده بودم ... 

بعد من اینو روم نشد برا مامانم تعریف کنم 

نگفتم همیشه هم تو این شش هفت سال منو میرسونه خونه و تابستونا به بهونه کولر میگفت بیا جلو بشین من هر بار میپیچوندمش نمیرفتم جلو اینم به مامانم نگفتم که بعضی وقتا میگه بیا جلو بشین .....

ولی روز پنج شنبه بهم گفت بیا یه روز دوتایی بریم بیرون من اول سکوت کردم باز تکرار کرد یه روز بریم دوتایی بگردیم و.. منم گفتم انشالله باشه با خانم و بچه هاتون باهم دیگه میریم بیرون ... ولی تاکید کرد گفت نه دوتایی خودم و خودت و به کسی هم نگو بین خودمون بمونه .... من هی میگفتم نه اون هی میگفت بگو باشه و یه روز دوتایی باهم بریم بیرون تنهایی ... اخرشم دیگه فقط سکوت کردم و جلو خونمون پیاده شدم ولی اصلا خوشم نیومد از این حرفاش 

به مامانم اینو تعریف کردم یکمم بدش اومد ولی گفت با توجه به شناختی که دارم احتمالا منظور بدی نداشته .......



خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

 

ولی راستش من اینجا اینا رو که صب گفتم همه گفتن بزن بیرون از این کار خیلی بد دل شدم 

ولی به کارمم نیاز دارم تا دو ماه سه ماه دیگه قسط دارم باید همینجا بمونم 

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

اگه میخواید بپرسید چرا میرسونه خونه منو ، از اول خانمش پیشنهاد کرد و همینجوری بود برنامه 

خانمش هم همیشه به من میگه من به جز تو به کس دیگه لی برا کار اعتماد ندارم پیشمون 

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مامانت فک کرده الکی میگی... از من میشنوی دیگه سرسنگین شو و بگو دلیلی نداره دوتایی بریم بیرون و بنده بدون حضور و اطلاع مادرم جایی نمیرم و چیزی برا پنهونکاری و مخفیکاری از مادرم ندارم...

دخترجان مراقب باش اسم خراب روت نزاره بزار بگه دختره پاکی بود بجای اینکه بگه دختره خراب و ج .. بود  با ابروی خودتو خونوادت بازی نکن 

اره صد درصد چه مامان ریلکس و اپن یا ساده ای؟!

ساده واقعا مامانم سادس البته اگه جریان بوس و اینا رو تعریف کنم با اینکه ناراحتم میشه ولی حدس میزنم بگه تو جای خواهر کوچیک ترشی حتما تو رو مث خواهرش میبینه

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

مامانت فک کرده الکی میگی... از من میشنوی دیگه سرسنگین شو و بگو دلیلی نداره دوتایی بریم بیرون و بنده ...

نه مامانم میدونه من راس میگم ولی همیشه میگه تو خواهر کوچیک تر فلانی هستی ، اخه همین صاب کارم چند بار به مامانم گفته این دختر (یعنی من) مثل خواهر و خواهرزاده هامه برام مامانم باور کرده 

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

مامانت فک کرده الکی میگی... از من میشنوی دیگه سرسنگین شو و بگو دلیلی نداره دوتایی بریم بیرون و بنده ...

آره اگه یه بار دیگه اینو گفت همینا رو بهش میگم ممنون که گفتی 

ولی واقعا تو این هفت سال باید فهمیده باشه من اهل چیزی نیستم غلط میکنه بهم انگ بزنه

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

اگه نمیخوای بیای بیرون پس چرا میپرسی؟؟؟؟!

چون دیگه انقد بهم گفتن در بیا ، اگه در نیام احساس خراب بودن و خیانت کاری میکنم 😑 تا الان بی خیال بودم همین چند روز پیش داشتم میگفتم خداروشکر این شغل رو دارم یه درآمدی داشته باشم و سرگرم باشم ... زد اینجوری خورد تو ذوقم

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

ساده واقعا مامانم سادس البته اگه جریان بوس و اینا رو تعریف کنم با اینکه ناراحتم میشه ولی حدس میزنم ب ...

خودش خواهر نداره که شما مثل خواهرش باشی و با شما بره بیرون؟؟؟ دخترجان با طناب مادرت توی چاه نرو یا از سادگیه یا میخاد ....

عزیزم ماها همسرامون مگه با خواهراشون میرن بیرون هرچی بوده هرجا رفتن دوران مجردی بوده الان هرکی با زن یا شوهر خودشو بچه هاش سرگرمه داداشامون با زن و بچش میره بیرون یادشونم نمی افته خواهر دارن چطور اون آقا برا یه غریبه باید وقت بزاره و الکی توجیح کنه که چون مثل خواهرشی 🧟🧟🧟🤯🤯  اینا توجیح الکیه

خودش خواهر نداره که شما مثل خواهرش باشی و با شما بره بیرون؟؟؟ دخترجان با طناب مادرت توی چاه نرو یا ا ...

یعنی میگی فقط سرسنگین باشم کافی نیس حتما باید بزنم بیرون از این کارم؟ 

خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازه‌ی من نسبت به تو رو بیان میکنه:  " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

نه مامانم میدونه من راس میگم ولی همیشه میگه تو خواهر کوچیک تر فلانی هستی ، اخه همین صاب کارم چند بار ...

خواهر عزیزم اینا سیاه بازیه الان یارو میگه به به چه گزینه مناسبی دختره از یه خونواده ساده زنمم که بهش اعتماد داره چی بهتر از این .هلو بپر تو گلو . مگه ادم با خواهر یا خواهرزادش بره بیرون تاکید میکنه مامانش که میشه خواهرش نباشه و هیچکس نفهمه و بین خودشون بمونه و حتما دوتایی برن؟؟؟؟؟ 

چون دیگه انقد بهم گفتن در بیا ، اگه در نیام احساس خراب بودن و خیانت کاری میکنم 😑 تا الان بی خیال بو ...

احساس خرابی و خیانت نداره 

من بیشتر نگرانت شدم که اون مرد بالاخره بهت نزدیک شه

یا به زور یا خودت راضی کنه! 


من از این جهت میگم 

چون معلومه ول کن نیست 

ازش دور شو و بیا بیرون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792