2777
2789

این داستان داستان من نیست و داستان یکی دیگه هست که برام تعریف کرده

اسمش هم هلیا هست و از زبون خودش تعریف میکنم



مادر شوهرم و خواهر شوهرم اومده بودن خونمون شوهرم گفت بریم بیرون شام بخوریم مادر شوهرمم گفت چرا بریم بیرون هلیا غذا درست می‌کنه دیگه چرا بریم بیرون پول خرج کنیم؟


خواهر شوهرم گفت مامان راست میگه همین پول هارو که همش میرین رستوران رو جمع میکردین به ماشین خوب می‌گرفتین بجای پراید 


شوهرمم گفت با پول شام بیرون که نمیشه ماشین خرید


خواهر شوهرم گفت توی این ۶ سالی که ازدواج کردین هر هفته دارین میرین شام بیرون حداقل ۵۰۰ هزار تومن خرج می‌کنید اگه نمی‌کردین تا الان ۴۰ یا ۵۰ ملیون در می آوردین


شوهرمم گفت من همیشه بهت احترام گذاشتم ولی شما که پولش رو نمی‌دین 


خواهر شوهرم گفت مگه من چی گفتم که اینجوری می‌کنی ؟!


منم گفتم من خودم شام درست میکنم بحث نکنید 


خواهر شوهرمم بهم چشم قره رفت 


نمی‌دونم چرا من که چیزی بهش نگفته بودم


منم رفتم تو آشپز خونه از گوشه چشمم دیدم مادر شوهر خواهر شوهرم دارن پچ پچ میکنن اما توجه نکردم 


یهو خواهر شوهرم اومد تو آشپز خونه و گفت کمک نمیخوای؟ 

منم گفتم نه مرسی


یهو گفت بزار ببینم چه مزه ای شده و یکم از غذا خورد و گفت نمکش کمه


گفت بزار نمک بریزم من گفتم نمک ریخته بودما


اما گفت نمکش خیلی کمه و یهو توش کلی نمک ریخت و من گفتم بد مزه میشه اما گفت تو ۷ ساله ازدواج کردی و غذا درست میکنی من ۲۰ سال


منم گفتم باشه شاید خوشمزه بشه


خلاصه غذا رو بردم سر سفره و مادر شوهرم یه قاشق خورد و یهو گفت وای چقدر شوره


خواهر شوهرم یکم خورد و گفت هلیا بعد اینکه من رفتم از آشپز خونه بیرون بازم نمک زدی؟


منم گفتم نه بخدا من اصلا از قبل نمک ریخته بودم شما اومدین توش بازم نمک ریختین 


خواهر شوهرم گفت من به مقدار نیاز غذا نمک ریختم


همون موقع مادر شوهرم با خنده به شوهرم گفت حق داری هر هفته میری رستوران 


خلاصه که شوهرم از بیرون غذا گرفت منم خیلی عصبانی بودم خواهر شوهرم خودش نمک زیاد ریخته بود اون وقت من باید تحقیر بشم از طرف مادر شوهرم


خلاصه که شام خوردیم و مادر شوهرم و خواهر شوهرم رفتن 


وقتی رفتن شوهرم گفت آبروم رو با این دست پخت بردی


منم گفتم خواهرت اومد کلی نمک ریخت من به اندازه ریخته بودم


شوهرمم گفت الکی گردن بقیه ننداز خواهرم رفت بیرون نمک ریختی مگه نه ؟


منم گفتم نه بخدا چرا باید آبروی خودمو ببرم 


شوهرم گفت دیگه نمیخوام دروغ هاتو بشنوم و رفت تو اتاق خوابید


منم تو حال خوابیدم فرداش شوهرم گفت بیا دیشب رو فراموش کنیم چون هیچ وقت نمی فهمم تو دروغ گفتی یا خواهرم


خلاصه دیگه فراموشش کردیم 



چرا مادر و خواهره باید امار شام خوردن اینا رو اونم تو رستوران داشته باشن؟ 

تا نگید و تو فضای مجازی به اشتراک نذارید هیچ کسی مطلع نمیشه. 

 اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا داستانتو نصفه رها می‌کنی منتظرم ادامه شورو بخونم. حالا که فهمیدی می خوان زندگیتو خراب کنن  بیشتر حواست باشه  قشنگ لباس بپوش یه مدت خونه آشپزی کن حتی شده از غذاهای ساده بگو می خوام شب غذای سنگین نخوریم املت درست کن سرچ کن  دستور همه چی رو هم دقیق یاد بگیر  خواهر شوهرت می خواد تو آشپزی دخالت کنه بگو خواهر جون پس خودت همه زحمت آشپزی رو بکش  من فردا غذا می پزم 

 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم
چرا مادر و خواهره باید امار شام خوردن اینا رو اونم تو رستوران داشته باشن؟ تا نگید و تو فضای مجازی به ...

مثل اینکه چندباری مادر شوهره به شوهره زنگ زده شوهره معمولا می‌گفته رستورانه چون هر هفته میرفتن رستوران بیشتر مواردی که مادر شوهره زنگ میزده اینا رستوران بودن بعد یک روز مادر شوهره می‌پرسه چرا همش دارین میرین رستوران شوهره گفته هر هفته میریم رستوران 


بعد هم لابد به گوش خواهر شوهره میرسه 


واقعا درک نمیکنم مگه قبل اینکه غذا آماده بشه نمک غذا رو امتحان نمیکنین؟ مخصوصا موقعی که مهمون دارین😐 زودتر امتحان میکردی حداقل شوری غذا رو کم میکردی

دوستای عزیزم برای باردار شدنم دعا کنین♥️خدایا دستمو بگیر بلندم کن خیلی خستم😔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز