از بچگی باهاش مشکل داشتم خیلی بیخیال بودوانگار من وجودنداشتم اون موقع مجبور بودم تحمل میکردم تا چن سال پیش موقع عروسیم باز همون بیخیالیا وخرج نکردنا شروع شد اینم بگم که خیلی پولدارن پنج تا خونه دارن یه کیلو طلا داره چن ملیاردم پول تو حساباشون خوابوندن حالا سه سال پیش یه زمین دادن به ما که چنتا نخل خرما توش بود ولی زمین خالی بود به بقیه بچه هاشم داد آباد کردیم به هر نحوی بود تا چن سال ثمر نمیدادامسال یکم ثمر داده بودن بدکی نبود اینم بگم اول ازدواجم کلی منتشون کشیدم گذاشتن یه سال تو خونه ای که خالی بود بشینم بعدباهزار حرف بیرونم کردن منم آدمی نیستم منت تحمل کنم بعدشوهرم خونه اجار کرد امسال چنتا نخلم پدرشوهرم داد بهمون خلاصه زد ومن همه چی نادیده میگرفتم میگفتم ولش وظیفه ای ندارن اینک بگم برا جهیزیه هم من آدم قانعی بودم بااونهمه دارایی که داشتن همش سه تا وسیله یعنی ماشین لباسشویی وتلویزیون یدونه فرش برام خریدن اونم گفتم باش مهم نی
هی گذشتو من گفتم وظیفه ی شوهرمه همه چی تامین کنه خونه وماشین شوهرم داشت ولی خونه دورازشهره فعلا اجاره نشینیم من بعد کلی دوادرمون حامله شدم اونایی که با قرص وامپول هورمونی حامله شدن میدونن آدم چقدر روحیش حساسه نگین شعار میدی که اینجوری نیس من دلم خوش بود حداقل تو سیسمونی کمکم کنن امروز برگشته میگه همون چارتا نخل که ثمرش بریدی ما دادیمت این گوشیم که دستته ما خریدیم از پول همون نخلاس
سیسمونیتم از همونا بخر البته میخرم یه چنتا پوشاک جلو شوهرم آب شدم انگار تحقیر شدم رفتم تودسشویی گریه کردم نبین حالا پیام داده که همه حامله میشن بعدم نگفتم نکیگیرم گفتم تا بدونی از ما داری این چیزا ما نخل دادیم هی تکرار کرده بود تو پیام اعصابم خورد شد گفتم سال بعد خودتون ببرین دیدار قیامت فوری بلاکم کرد
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
خب فدا ی تار موی خودت و بچتدنیا بی ارزش تر از اینه که غصه این چیزارم بخورینخلالو برگردون نیازی به او ...
بهش پیام دادم که دیگه هیچی نگیر پس میفرستم اومده هی میگه بهم بی حرمتی کردی خدافظی نکردی اخه من بغض تو گلوم بود چجوری خدابظی میکردم فقط خدا میدونه چقد احساس بی کسی تنهایی کردم
باز خوبه فقط تو نیستی اگه فقط تو بودی دردش بیشتر بود... مالشو نگه داره آخرش که چی آخرشم مال شماست فق ...
اینقد منت میزارن انگار چی دادن بهم اخه هرکی ایقد سرمایه داشت دخترش تو خونه اجاره ای زندگی میکرد نخاستم هیچی ازش نمیخام انتظار توجه تو دوران بارداری داشتم که تنها نباشم بعد جوری رفتار میکنن انگار من وجود ندارم
من اسی مثل تو بودم من وزن داداششم با هم باردار شدیم شانس بد ماشین شوهرم گرفتن شوهرم بی کار شد تمام این نه ماه مامان بابام نگفتن بیا این هزارتومن برای خودت من سر بی شام با پسر بزرگم میزاشتم زمین ولی در عوض برای زن داداششم همه مواد غذای میدادن بابام گوشت میخرید اونو تنها دعوت میکرد میگفت حامله است باید بخوره ولی من از گرسنگی عصرها دست پسرم میگرفتم میبردم تو پارک نزدیک خونمون طالاسمی هم داشتم خیلی خیلی بهم سخت میگذشت لباس کهنه های خواهر زادم واسه دخترم گذاشتم تو ساک ببرم بیمارستان