بچه ها خاهرم داره ازدواج میکنه
شوهرش گفته طلاهاتو بده بفروشیم سه دنگ خونه رو میزنم ب نامت اما مامانم اینا بهش نمیدن طلاهاشو
ی چیزی حول و هوش ۵۰۰ ۶۰۰ طلا داره مامانم میگه تهش ۲۰۰ تومنشو بدم بهت
شوهر خاهرمم بدبخت میگه خب اگ این نده طلاهاشو پول کم داریم وامم خیلی گرفتن
مامانمم جلو شوهر خاهرم خوبه و همه جوره روشو حفظ میکنه ی جور رفتار میکنه ک چقد مثلا حامی هست و پشتشونه دقیقا برا همسر منم همینه و پشتش همش ب من حرف میزنه جوری هیچکس باورش نمیشه
همش ب خاهرم میگن ک وظیفه شه خونه بزنه ب نامت و باید هم عروسی بگیره هم بهترین سرویس و شوهرت دوروعه عوضیه این حرفا😐
همسرم بنده خدا پشماش ریخته میگه خداروشکر که داشتم ما زود اومدیم سر زندگیمون دست به دامن کسی نشدیم😂جدا از شوخی خیلی برای خاهرم ناراحتم بنظرتون حق با کیه؟
من حقو میدم به خاهرم و پسره
تو این اوضاع سخته برای پسری ک حامی نداره بخاد تنها خونه بخره تازه سه دنگشم بزنه نام زنش بعد کلی شب کاری و سگ دو زدن
من و همسرمم کمک قابل توجهی بهشون کردیم اما بازم لنگن