خواب دیدم تو خونه قبلی بابام هستیم و بچم جفت چشماش نمیبینه تو حیاط بودیم به بابام گفتم واقعا نمیبینه ویگه گفت اره بعد گفتم من کجام بچم برگشت گفت نمیبینمت ک همه جا تاریکیه
واااای من مردممممم از وقتی بیدار شدم یسره گریه دارم
خدایا این چه خوابی بود،خیلی حالم بد شدهه
به پسرم نگا میکنم میگم خدایا شکرت سالمه