♨️گفتاری بر مناظره امروز غنی نژاد و جبرائیلی.
غنینژاد سالها با ژست پدر نئولیبرالیسم ایران، روی دوش رسانههای زنجیرهای بالا برده شد، اما در اولین مناظره جدی، وقتی جبرائیلی از هر طرف با مبانی نظری به او فشار میآورد، عقب نشست و حتی گفت: من اصلاً نئولیبرال نیستم، لیبرال کلاسیکام.
این عقبنشینی خودش یک اعتراف تاریخیست.
آنجا که جبرائیلی گفت فردریش هایک که شما مترجم کتابهایش هستید اعتراف کرده ۲۰ هزار دلار از راکفلرها پول گرفته تا نسخه اقتصاد منهای دولت را تئوریزه کند و غنی نژاد گفت بگذریم یعنی امثال ایشان دانسته یا نادانسته در سمت راکفلرهای ایرانی قرار دارند.
اما در خلال این مناظره تفاوتها هم روشن شد بین کسی مثل جبرائیلی که با قلم و پژوهش، خودش نظریه میسازد، کتاب و مقاله مینویسد و به ادبیات بومی و نقد جدی اقتصاد غربی تکیه دارد و چهرههایی مثل غنینژاد، که بیشتر مترجم اقتصاد هستند و مصرفکننده مستقیم نسخههای غربی.
اینها نه ابداعی دارند و نه جسارت نظریهپردازی مستقل، بلکه عملاً نقش واسطه فکری پروژههای بنیادهایی مثل راکفلر و بانک جهانی را در ایران بازی میکنند.
به همین دلیل هم وقتی وارد میدان نقد عمیق میشوند، زود به تناقض میرسندو دم خروس بیرون میزند!
یک روز با پرچم آزادی اقتصادی افراطی ظاهر میشوند، روز دیگر میگویند "من نئولیبرال نیستم."
این عقبنشینی بیشتر شبیه عقبنشینی فردیست که تا حالا در اتاق فکر و رسانه مصون بوده و ناگهان مجبور شده در زمین اندیشه واقعی بازی کند و تشت رسوایی اش به زمین کوبیده شود.
این مناظره بیش از هر چیز یک خط را آشکار کرد که نئولیبرالیسم در ایران نه بر اساس مبانی نظری بومی یا حتی تئوریک غربی، بلکه بر دوش یک جریان ترجمهای و پروژهای وارد شد.
جبرائیلی در واقع پرده را کنار زد و نشان داد که پشت "پدرهای نئولیبرالیسم" چیزی جز مصرف نسخههای غربی و پول پروژههایی فلان فولادی در فلان روزنامه نیست.
خدا را شاکریم برای وجود اندیشمندانی مثل دکتر جبرائیلی