دعوای بدی کردیم باشوهرم هیچکس ندارم بهش یگم تورخدا بگین من چیکارکنم توضیح میدم یکم طولانیه
من ۹ماهن ازدواج کردم شوهرم تک فرزنده یعنی خاهر برادر نداره خونم نزدیک مادرشوهرمه.. اوایل خوب بود کم میرف اونجا یا هرموقع میخاس برخ باهم میرفتیم اما الان یک مدته خیلی وابسته شده من تنهام خونه اون باپدرمادرش بیرون ب بهانه قسط پرداخت کردن واین چیزا(بلد نیس پدرشوهرم)
امشب رفتع بودن من فکرکردم پدرپسر باهم رفتن وقتی دیدم مادرشوهرم بوده مثل اب ک رواتش بریزن شدم انقد جیغ زدم هوار کشیدم همو زدیم
نمیدونم چیکارکنم زندگیم درست شه
چطور اون خانم نمیتونه تنها باشه اون وقت من بدبخت باید همیشه تنها یاشم توخونه
(رفته بودن قسط پرداخت کنن سر از مغازع برنح فروشی و اینا دراورده بودن)
ببخشید در هم برهم گفنم اعصابم خورده فقط بکین من چیکار کنم