لعنت به روزی که دنیا امدم
وقتی قرار نیست خوشبخت بشم چرا خلقم کردی
چقد نیاز عاطفی و جن سی دارم دیگه قلبم داره میترکه
از وقتی بچه دومم دختر شد شوهرم مث سگ باهام رفتار میکنه
حق تدارم باش حرف بزنم
حق ندارم برم پیشش
حق ندارم کنارش بشینم
حق ندارم بگم منو بیرون ببر
هرماه بهم پول میده میگه هرکار خواستی بکن فقط نیا پیشم .
هر هفته یا ده روزی یبار هم میاد مث سگ نیازشو برطرف میکنه و پرتم میکنه
اون شب خیلی بهم فشار اومد وسط رابطه خودم میخاستم دس بکار شم کارایی که دوس داشت رو براش انجام بدم یدفه هولم داد و رف تو دسشویی یکساعت بعد امد بیرون گرفت خوابید
قشنگ وقتی مطمعن شد مم خوابم برده خفتم کرد و مث همیشه خودشو .... کرد .
هر کاری هر بدی فکرشو کنید بامن کرد دید هنوزم موندم پیشش الان داره منو از لذت جنسی محروم میکنه میخاد فراریم بده
خانوادم نمیزازن طلاق بگیرم میگن قدیما همه اینطوری بزرگ شدیم حق نداری طلاق بگیری ابرومون ببری . دوبار رفتم کتکم زدن گفتن برگرد خونت
دلم بشدددت درد میکنه . لطفا تاپیک به مسخره جنسی نکشونید