نزدیک خونمون داخل بازارچه دیدم یه مغازه مانتویی دیدم هست یه لباسیش دیدم خوشم اومد رفتم داخل بقیه رم خیلی آرام نگاه کردم نه که دربیارم بکنم تنم و این ها
فقط یکیش گفتم بکنم تنم که فکر کردم آستین بلند و مانتو هست و از این مدل های باز و گشاد بود معلوم نبود استینش چه جوریه
من مثل همه مغازه ها گذاشتمش رو ریل گفتم خودش حتما میذاره سر جاش چون همه مغازه ها همینن
بعد گفت بزن سر چوبلباسی اگر نمیخواهین بذارین سرجاش بعد خواستم بذارم سرجاش گفت که نه وارونس من حواسم نبود بعد درستش کردم
بعد برگشت بهم گفت این ۳۸۰ بود من بهتون خوبی کردم گفتم ۳۰۰ تومن خوبیم به کسی نیومده منم گفتم آستینش کوتاه بود خوشم نیومد
بعد گفت به مردمم نمیشه خوبی کرد نداری و نیا و این چیزها
من واقعا برا مانتو با این قیمت که اینم این رو گفت ریختم به هم بهش گفتم اعصاب نداری بزن سر در مغازت کسی نیاد داخل و من دو هفته پیش مانتو ۴ میلیونی خریدم و واقعا هم خریدم از این دست دوزهاس یهو برگشت گفت ههه هه هه منم گفتم نگاه اینم کلید ماشین دستم که فکر نکنه برا یه مانتو پول نداشتم
مغازه دار به این روانی جایی ندیده بودم!!!!