پدر مادرم راه دورن،نیم ساعت پیش گوشی شوهرم ز خورد یه اسم عجیب سیو بود گفتم کیه گفت بابات بود من زنگ زدم به بابام گفت ما صحبت کردیم دوباره زنگ نزدم منم داشتم صحبت میکردم دیدم شوهرم داره اسمو عوض میکنه نمیدونم حالا راست گفت یا دروغ از خیطیش داشت چرتو پرت میگفت من گوشیو برگردوندم سمت شوهرم بابام پشت دوربین بود اونم دستمو پیچوند بابام فهمیو که این از اینور منو زد بنده خدا حالش خراب شد گفت چی شد گفتم هیچی گوشی از دستم افتاد خلاصه زود قطع کرد معلوم بود فهمیده الان من دارم دق میکنم واقعا نمیدونم باید با این مرد چیکار کرد واقعا بریدم بغض داره خفم میکنه
بهترین سالهای عمرم همون دوسال اول ازدواج میتونست باشه الان روحیه ام ضعیف شده دلخوش نیستم زیاد 😔اون الان هرکاری برام میکنه اما من دیگه اون آدم قبل نیستم
من ۱۰سال جلوی بی ادبی شوهرم رو نگرفتم فقط پر رو تر شد همیشه در خفا حرف های رکیک می زد همین سه روز پیش جلوی خانواده به همه فحش ناموسی داد منزل پدرم رو ترک کرد