خیلیی عصبیم
یاد حماقتهای گذشتم در رابطه با پدر مادر و برادر فک وفامیل و برادرم میفتم اعصابم خورد میشه
یا اینکه همش خودمو مقایسه میکنم
همش دارم به خدا گله میکنم
الان یه سال میخوام ماشین عوص کنم نمیشه
پارسال تا پای معامله هم رفتیم ولی فروشندش پشمیون شد، پولش نیست ، ماشین مورد علاقمو تو خیابون میبینم چشمم میره دنبالش
اعصابم خورده خیلیییییییی
یه ساعت دیگه شوهرم میاد
نمیخوام بی دلیل اوقات اونم تلخ کنم
بگید چا کتم آروم شم
افتادم رو مود ناشکری و گله و کفر