نسبت رسمی نداریم
چند تا مشکل باهاش داشتم(مشکلاتم:برا تولدم هدیه ای نداد،موقع دعوا توهین کرد،برای خوشحالیم هیچ قدمی برنمیداره از چندماه قبل) ۲سال اول رابطمون خوب بود ولی این اواخر کلا یجوری شد من بهش بی اعتماد شدم
هر بار هم کات میکردم یجوری برم میگردوند
امروز که تلفنی حرف میزد در مورد ازدواج گفت انقدر حالم بد شد که فقط برای فرار از اون حال بد نشستم سرمو با درس خوندن گرم کردم
تهش بغضم گرفت و گریه کردم
چیکار کنم در موردش،حتی قول و قراری هم که میگه رو قبول ندارم
نمیتونم وانمود کنم به خوب بودن