دادم برام انتخاب رشته کنه باهم حرف نمیزنیم ولی همو دوست داریم،پسرخالمه
حالا خانواده هامونم نشسته بودن رشته هایی که میخواستم انتخاب کنم نشونش دادم، جدی نگاه میکردااا اصلا بحث کارواینا باشه خیلی جدی میشه
بخدا طلبکارگونه میگفت میخوایی بری یزد؟ اخه یزد؟
منم هی میگفتم اره خب مگه چیه
دوباره میگفت تهران بزنی؟ نه تهران نمیخواد بری
خاله امم بالبخند نگامون میکرد🤣 اون که پاشدرفت تو اشپزخونه گفتم حقوق همدان بزنم؟
گفت نه همدان نمیخواد بری خوب نیس فقط سنندج😅
اخه خودش حقوق خونده کارش هست سنندج
یعنی دلم آب شد برای این غیرتی شدنش🤣اخرشم خیلی اذیتش کردم گفت به من چه برو هرجامیخوایی بزن