واقعا دلم میخواد بمیرم
از اینکه انقدر ضعیفم و وابسته همچین آدمی شدم که کوچیکترین چیز بی ارزش اولویتشه ولی من نیستم
اره من دو سال با این ادم بودم و جدا شدم با بدبختی خودمو رو پا نگه داشتم یه مدت افسردگی گرفتم بدجوری لاغر شدم ولی بعد از سه ماه به خودم اومدم و حالم داشت بهتر و بهتر میشد
من بعد از اون خیلی شاد شدم خیلی به خودم رسیدم همه کاری که دوس داشتم کردم با دوستام وقت گذروندم و حالم عالی شد
جوری که اصلا بهش فکر نمیکردم تا دوباره بعد از یکسال برگشت و بهم پیام داد که من تغییر کردم خیلی میخوامت و از این حرفا که بهم فرصت بده و عاشقتم و من چون دوسش داشتم گفتم بهش فرصت بدم
سه ماه باهم حرف زدیم و ماه اخر من دوباره وابستش شدم دوباره حس میکنم نباشه میمیرم و برای خودم که انقدر ادم ضعیفی ام متاسفم
از این ماه اخر که من رفتارام عوض شد و محبت و پیگیر شدنام بیشتر شد
جوری که من اصلا تو اون دوماه و یکسال که گه گاهی پیام میداد اصلا برام مهم نبودش
نه خودش نه کاراش نه حرف زدنش هیچیش مهم نبود و از این احساس راحتی و ارامش میکردم
ولی این یه ماه اخر که یهو من به خودم اومدم دیدم دوباره دارم عاشقش میشم گند زد تو حالم
دوباره شد اون ادم سمی و تاکسیکی که من سه سال پیش ازش جدا شدم و این بدجوری عذابم میده
میشه کمکم کنید
باهام حرف بزنید سر عقل بیام؟
خونه هامونم نزدیکه همه
یه کوچه فرقمونه تو یه محله ایم
نگم براتون چه بدبختیایی کشیدم که این ادمو از ذهن و قلبم بیرون کنم