عزیزم ببخشید اگر با یک لحن تند صحبت کردم بیشتر از سر دلسوزی بود ، شمام جای دختر نداشتمی لطفا زیاد واکنش نشون نده هر چی بیشتر ری اکشن بذی اونا از عمر بیشتر اذیتت میکنن، دیگه مسئله رو ببند عذر خواهی نکن اونا فراموش میکنن ، عذر خواهی کنی دوباره یادشون میوفته ، ول کن کشش نده بابا
خدارو صد هزار مرتبه شکر یک بخت خوب نسیبت سد شوهرت پشتت باشه دیگه هیچ مشکلی نیست فقط حواست باشه سیاست داشته باش بد خانواده شوهرت رو پیش شوهرت نگو که منفور بشی پیشش اینطوری ناخواسته حق رو ب اونا میده ، یکم صبر کن بری سر خونه زندگیت دیگه خانم خونه میشی
عزیرم تازه اول راهی چه بلاها که خانواده شوهر سر آدم درمیارن حساسیت رو کم کن، بعدش هم یه نصیحت خواهرانه از منی که ۱۵ ساله ازدواج. کردم داشته باش، هیچ وقت هیچ وقت خانواده شوهر حتی اگه پیامبر هم باشن نمی تونن جای خانواده ات باشن دلشون برات نمی سوزه پس فاصله ات رو رعایت کن و زیاد باهاشون قاطی نشو و حرفای دلت رو نزن که پس فردا هزار تا حرف و حدیث برات پیش بیارن
عزیزم معلومه شوهرت پسر خوبیه دوستت داره اگر مجبور شدید بری طبقه بالای خونه مادرشوهرت زیاد جبهه نگیر وزنذگی رو به خودت سخت نکن فکر کن شاید خدا بهت دوقلو داد یا دوتا بچه پشت سرهم واقعا می گم نیاز به کسی که مادرانه هواتو داشته باشه داری واینکه هر سال اسباب کشی نداری وسایلات داغون شه کمر خودت و شوهرت اوراق شه خونه داشتن اول زندگی نعمته به جای اجاره دادن پس‌انداز کنید خونه هم می خرید انشاالله
خیلی متاسف شدم که درکم میکنید کاشکی هیچوقت هیچکس این چیزارو تجربه نمیکرد
یه خاطره خیلی بد از سال اخر مدرسه که دارم اینه یه شب شوهر مامانم از خونه بیرونم کرده بود با یه کیف رفتم خونه مادربزرگم اونم ناراحت بود ک اونجا رفتم بعد فردای اون روز رفته بودم مدرسه تو کل کلاس یه فرم دادن پر کنیم اطلاعات بنویسیم اولین سوالش آدرس محل زندگی و کد پستی بود هیچوقت هیچ سوالی اونقدر منو خورد نکرده بود😭😭😭😭😭😭الانم با یاداوریش هزار بار شکستم
روی برگه از اشکهام خیس شد و نوشتم هیچ جایی ندارم بعدش حمله عصبی بهم دست داد
هنوز با این وجود میگم مجرد بودن خیلی راحتره از ازدواج و متاهلی
باز یه امیدی داشتم یروز از دست همشون راحت میشم الان چی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
