2777
2789
عنوان

شده به عشقتون نرسید بعد خدا رو شکر کرده باشید

| مشاهده متن کامل بحث + 219 بازدید | 30 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

راستشو بخوای اره ،یادمه موقعی که کات کردیم دیگه گفتم خب دنیا برام تمون و واقعا قصد خودکشی داشتم ،یه بار انقدر حالم بد بود توی یه روز ۵ تا مسکن خوردم که فقط بخوابم و نفهمم چخبره و خب به معنای واقعی بعد از کات ترکیدم و مردم و کلی وزن کم کردم و داغون شدم 


اما الان خوشحالم که کات کردیم،من برای خیلی زیادی بودم و اینکه بهم نمیخوردیم،نمیگم از لحاظ مالی ها ،اتفاقا مالی اونا پولدارتر بودن،اما خب هرطور فکر میکنم بهم نمیخوردیم،یه آدم فوق العاده دهن بین بود و همین باعث شد کات کنیم


استارتر پیشنهادم اینه که بیا هرچی اخلاق بدداره رو ۳ بار ۳ بار بنویس و روزی چند بار لخون

من یادمه با اشک و گریه تا چند ماه مبخوندم

الان میگم چه خری بودم انقدر خودمو براش داغون کردم


آره اگرچه هنوزم برام سواله ک چرا 

ولی خب خوشحالم هم بی عرضه بود و عرضه کار کردن نداشت هم پخمه بود و اصلا مناسبم نبود مخصچصا ک خیلی ام بی معرفتی کرد

امضای شما نشان دهنده ی شخصیت شماست لطفا مودبانه نگارش کنید

راستشو بخوای اره ،یادمه موقعی که کات کردیم دیگه گفتم خب دنیا برام تمون و واقعا قصد خودکشی داشتم ،یه ...

بخدا خوندم یاد خودم افتادم هشت ماه اول آنقدر لاغر شدم میگفتن مثل معتادا شدی قشنگ از ۶۲ کیلو شدم ۵۳ خیلی داغون شدم هر شب گریه می‌دونی من اون بود هم هر شب گریه میکردم چون هر شب سر خانوادش باهام دعوا می‌کرد یادمه روز تولدم بردم کافه خواهرش گفته بود مانتوم کوتاه هست شیش اشکم رو در آورد تا اذان گریه کردم یعنی بود من چشام اشکی بود الآنم که نیست بازم اشکی هست دیگه میترسم اعتماد کنم 

بخدا همش میگم مگه من چی کم داشتم که رفت 


تو هر کاری حکمتی هست بعدها خداروشکر میکنی منم عاشق بودم الان هزار بار خداروشکر میکنم نشد اگه زنش شده ...

حکمتش رو نمیدونم می‌دونم بهم دیگه نمیخوردیما من تحصیلات برام مهم بود اون نه من آزاد بودم اون خشک مذهب ولی خب براش خیلی تلاش کردم

بخدا خوندم یاد خودم افتادم هشت ماه اول آنقدر لاغر شدم میگفتن مثل معتادا شدی قشنگ از ۶۲ کیلو شدم ۵۳ خ ...


ببین با مرد دهن بین آدم نمیتونه زندگی کنه ،باید خداروشکر کنی که متوجه شدی اینطوریه و ازدواج نکردین،چون ازدواج میکردین قطعا نتیجه نداشت ،شاید الان تو حالی باشی که بگی نه مهم نیست فقط و فقط ازرواج میکردیم ،چون خودم دقیقا اون موقع ها که دوستام نصیحتم میکردن میگفتم اشکال نداره ،هرطور که هست فقط و فقط ازدواج میکردم ،اما ابان میگم خداروشکرررر که نشد ،اگه یه بچه ای این وسط بدنیا میومد چه افتضاحی باید میشد


حالا من ی چیز جالب بگم بخندی به حالم😂😂موقع تولدش اگه بدوونی چقدر ذوق داشتم و سوپرایزش کردم و کادو گرفتم در حالی که شاغل نیستم و پولم از پدرم بود و دانشجو دانشگاه آزاد هم بودم ،یعنی کلی خرج داشتم ،خلاصه که براش سنگ تموم گذاشتم ،در حالی که تولد من ،حتی بهم یه تبریک خشک و خالی هم نگفت ،هیچی ها،اصلا یادش نبود ،من و اون همکلاسی بودیم ،اون روز دانشگاه هم بودیم ،کلا اون روز با دوستش بود ،شبش من بهش گفتم که تولدم بود 😐و آخر هم نه کادویی گرفت نه کیکی ،البته بگم شاغل هم بودا ،منظورم اینه که پول داشت ،اما شخصیت نداشت 


از لحاظ پوشش هم بگم ،من یه آدم راحتیم ،البته خیلی بیحجاب نیستم ،من عادیم ،اما اونا اینطوری نبودن که ،ادای مذهبی بودن رو در میاوردن وگرنه از باطن مذهبی نبودن


ببین با مرد دهن بین آدم نمیتونه زندگی کنه ،باید خداروشکر کنی که متوجه شدی اینطوریه و ازدواج نکردین،چ ...

منم همین بود ولی خب من برعکس شما از چیزی ناراحت شم میگم مثلاً روز خواستگاری گل نیاورد بار اول که هیچی بار دوم هم گل نیاورد زدم تو روش که چرا گل نیاوردی واشه تولدش هم من شمال بودم نتونستم کادو بگیرم ولی رو شن براش متن نوشتم فرستادم اون تولد من رو تبریک نگفت که آنقدر بهم برخورد باهاش قهر کردم مجبور شد برام تولد بگیره که دیگه ارزشی نداشت بعدم که گرفت شیش خواهرش گفته بود لباسم کوتاه هست گریم رو در آورد سر لباس و حجاب ببین بخدا خودم بهش فکر میکنم میگم اصلا بدرد هم نمیخوردیم بهم نمی‌خوریم ولی نمی‌دونم چرا بعضی مواقع باز می‌شینم حرص میخورم 

عزیزم الان خوشبختی چند سال طول کشید تا کامل از فکرش بیایی بیرون؟

منم همین بود ولی خب من برعکس شما از چیزی ناراحت شم میگم مثلاً روز خواستگاری گل نیاورد بار اول که هیچ ...

راستش منم بهش میگفتم ناراحتم ،و واقعا باهاش قهر کردم اما خب پوست کلفت بود دیگه ،جبران نکرد


ببین قطعا طول کشید تا از فکرش بیام بیرون ،اصلا غیرممکن میدیدم که بهش فکر نکنم ،حتی از تختم بدم میومد😂😂😂چون من و اون عادت داشتیم آخر شبا معمولا چت میکردیم و من همیشه رو تختم دراز میکشیدم ،تختم برام یادآور چت هامون بود😂😂تا یک سال رو تختم نمیخوابیدم ،بعد یک سال هم خیلی کم کم و به زور اومدم رو تخت😂😂

خلاصه که خودمو مشغول کردم ،خودمو انقدرر مشغول کردم تا تو فکرم نباشه ، و واقعااا از ذهنم رفت،امااا دقیقا زمانی که بیخیالش شدم ،خودش اومد تو اینستا بهم ریکوئست داد ،همون بیشعوری که خودش پاکم کرد ،اکسپت کردم و چند ماه بعدش هم فالوش کردم ،اما خب برای اکسپت کردنش دلیل داشتم ،میخواستم ببینه که حالم خوبه ،از بیرون رفتنام و تفریحام میزاشتم تا ببینه حالم خوبه، و واقعا وجودش برام مهم نبود ،ببین نمیدونم تو رابطه رفته یا نه ،اما خب اینو خوب میدونم کل دنیا رو بگرده عین من نمیتونه پیدا کنه ،واقعا نمیتونه


بعد از اینکه ریکوئست داد یه مدت ذهنم درگیرش شد ،خاطره هامون یادم افتاد و یا جاهایی که باهم میرفتیم یادآوری شد ،حتی ابراز علاقش هم یاد آوری شد ،اما خب طبیعی بود ،چون یه تایمی تو زندگیم بود 


باور کن یه وقتایی که استوری میزازه وقتی سین میزنم با خودم میگم واقعا این آدم تو زندگیم بود؟😂😂😂😂چرا الان هیچ حسی بهش ندارم؟ باور میکنی حتی نفرت هم ازش ندارم ،یه تایمی نفرت داشتما ،اما وقتی فهمیدم چه شانسی اوردم نفرت هم رفت

راستش منم بهش میگفتم ناراحتم ،و واقعا باهاش قهر کردم اما خب پوست کلفت بود دیگه ،جبران نکردببین قطعا ...

خیلی خوشحال شدم برات انشاءالله یک آدم خوب و عالی بیاد تو زندگیت دعا کن منم کلا مثل تو نصبت بهش سرد سرد بشم 

هر کدوم از متن هات رو میخونم بخدا دقیق یاد خودم میوفتم منم یک مدت طولانی رو تختم نخوابیدم سر همین موضوع پیش مامانم می‌خوابیدم انگار بهم آرامش میداد اینا رو گفتی دیدم تو فراموش کردی پس منم میتونم کلا فراموش کنم و نصبت بهش سرد بشم چون دقیق مشابه تو بودم مرسی که تایم گذاشتی برام عزیزم❤️

خیلی خوشحال شدم برات انشاءالله یک آدم خوب و عالی بیاد تو زندگیت دعا کن منم کلا مثل تو نصبت بهش سرد س ...

دقیقا منم پیش مامانم میخوابیدم چون آرامش میگرفتم

مطمئن باش کلا از ذهنت میره عزیزم ،ببین همه چی رو بسپار به زمان ،اگه فرد جدیدی خواست وارد زندگیت بشه مقاومت نکن و سعی کن باهاش آشنا بشی ،البته پیشنهاد میکمم فعلا خودتو سرگرم کنی تا انقدر مشغله هات زیاد بشن تا کم کم از ذهنت بره


اها اینو هم یادم رفت بگم بهت ،برای امام زمان نامه بنویس ،ببین من خودم آدمی نیستم که نماز بخونم یا خیلی مومن ،نه اصلا ،فقط همون موقع ها یه تاپیکی خوندم که نامه به امام زمان خیلی خوبه و من اینکار رو چند بار انجام داد و هرچیزی که توی دلم بود رو نوشتم ،حتی یادمه اون موقع ها میگفتم من اون پسره رو میخوام ، الان که میرم نامه هام رو میخونم ،میبینم چقدر به مرور خواستنم کم شد و پرور تبدیل شد به اینکه مرسی که نیست تو زندگیم و قطعا حکمتی داشته ،شک نکن نامه به امام زمان معجزه میکنه و میبینی چقدر آرامش میگیری

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز